جدول جو
جدول جو

معنی وجین کرد - جستجوی لغت در جدول جو

وجین کرد
محصول کشاورزی که وجین و علف هرز آن را ناتوان کند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ سَ نِ کُ)
شبستری. پهلوان داستانی است که به نام ’حسین کرد’ معروف شده است. او در آن داستان دست پروردۀ حسن بیدآبادی و مسیح دکمه بند تبریزی خوانده شده است. این داستان وقایعی در دورۀ صفوی رانشان میدهد و مکرراً در هند و ایران چاپ شده است
لغت نامه دهخدا
(دَ)
خمیر کردن. آمیختن:
دجله خوناب است زین پس گر نهد سر در نشیب
خاک نخلستان بطحا را کند از خون عجین.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(فُ گَ دَ)
وجین کردن. برکندن فضول گیاه زراعتی. برانداختن علفهای هرزه از بین زراعت. برچیدن و واچین کردن گیاهان زائد و هرزه از میان زراعت. رجوع به وجین کردن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از وجین کردن
تصویر وجین کردن
کندن گیاهان و علفهای هرزه از مزرعه و باغچه
فرهنگ لغت هوشیار
جشنی که پس از پیان وجین ترتیب دهند
فرهنگ گویش مازندرانی
وجین کننده
فرهنگ گویش مازندرانی